و باز هم راه بر ما شد ما بر راه و ماه پنهان و ابر در پس هر چه آن را کم دانیم
اینگونه بود که صدا بیامد گفت بردار اون موبایل که کشته هر چه شارژ بود
نیم کره ی راست مغزم درد میکنه و اون ماه پشت ابر کامل بود
دیوانه از خواب برخیز که مصر جنگ بود ، افکار ما سنگ بود و جهان جلو تر، ای خجالت بر ما که هر چه داشتیم ننگ بود
می دمیدم این نفس که داشتن اون سخت بود و دشوار بر همه عالم راست گفتن بر ایمان ما بد بود
بود؟نبود؟چه بود؟چی شد؟ ول کن بابا حال نداریم
قرص بخور که دیگر کره ی مغزت درد نگیرد بشود مانند ماه
سلام.

تو دوباره شروع کردی به نوشتن؟
ما عقب موندیم
ا
آره دیگه
با انتقاد دوستان مواجه شدم
گفتند که یه جوی مینویسم که کمتر کسی می فهمه
حالا دارم تلاش میکنم که بهتر بنویسم
شما جیب ما رو نزن،نوشتن پیشکش