دوستان ز ما فریاد زنان کفنتد بیا ز سوی ما
باشد حلال دیدار با هر که داشتد بوی فراق
دل ما بود جا یکی،یاری که باشد یاد ما
یار یاد نبود،یار ما نبود،باشد همه افکار ما
دل ما بسی شکست از بس که او را ندید
ای دوست ما،دوست آفرین،دوست دارد قلبم بر این
قلبی که بار ها شکست،خورد خاک گشته است
اینک نشت گردی چنین بر در این رودی چو نیل
نه خداییش با تجدید نظری که تو نوشتنت کردی منم بهتر میفهمم بیشتر سردر میارم از نوشته هات...


کوشی؟کم پیدایی
پیش ما بیا
دلمان بسی تنگ شد
این دل ما بود که گاه تنگ میزد
سنگ نرم را به آهنگ میزد
موسیقی داشت نوای زندگی
گوش ما کر بود،زندگی زنگ میزد
ااا میگم تو نبودی که گفته بودی بعضیا میگن نمیفهمیم ساده تر بنویس الان داری ساده تر مینویسی؟
تو بودی؟؟؟
هر چی از این دل در بیاد رو مینوسم
بهتون سر میزنم