روز بود که ما نگاه میکردیم... آهسته آهسته شب شد چه آرام که می نواخت صدای باد گوش من را حس میکردم که چه خوب باشد.... باد و تاریکی و نور شهر آی شهر که در هر حالت تو روشنی.... اگر من لامپ نبودم تا حالا خاموش بودم یکی منو خاموش کنه......
double_od
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ
همه می اندیشند به تاریکی شب که از این دیر خرابات ناید نوری روشنی فردا کو؟ ، چه کسی میداند آن که میگوید پرواز ز هواست نه...خود سر به هواست روشنی فردا کجاست؟ همه گفتند: روشنی پول است پول! یارب... این چه دامی ست که گرفتارند این جمع!؟ ما دست گرفتیم..نیافتند به آن جمع... گر سخنی ز من براید دیوانه خوانند مرا.... دست دعا به سوی تو!... مهرو وفا به کوی تو!....
یاد دارم روزی را که به زور بر ما می خوراندند یه لقمه ی کور نمیدانستم که چه بود و چگونه شد که بر حلق ما فروده بود ای تو که نامت را پدر خواندند و ما تو را پرستیدیم و ندیدیم که چه گفته ای بر ما که واجب گشته انجام آن بر دو حال خواب و بیدار روز و شب یکیست،چشم ما جدا بیند هر دو را دو خورشید با هم جنگ کنند و یک آسمان را پنهان کنند جنگ از ما نبود و هر چه بود از تو بود ای خدایی که آن پشت مرا می نگری بنگر که حلال را بر ما شناختی و گفتی حرام نیز باشد حرام را بد خواندی و حلال را خوب خوب و بد را چرا به ما یاد ندادی که چه دانم خوب چیست و بد چیست؟ فرق آن دو چیست؟؟مگر خود خلق ننموده و ما را نیاموخته که هر چه تو آفرینی بر ما رواست
همه می اندیشند به تاریکی شب
که از این دیر خرابات ناید نوری
روشنی فردا کو؟ ، چه کسی میداند
آن که میگوید پرواز ز هواست
نه...خود سر به هواست
روشنی فردا کجاست؟
همه گفتند: روشنی پول است پول!
یارب... این چه دامی ست که گرفتارند این جمع!؟
ما دست گرفتیم..نیافتند به آن جمع...
گر سخنی ز من براید
دیوانه خوانند مرا....
دست دعا به سوی تو!...
مهرو وفا به کوی تو!....
یاد دارم روزی را که به زور بر ما می خوراندند یه لقمه ی کور
نمیدانستم که چه بود و چگونه شد که بر حلق ما فروده بود
ای تو که نامت را پدر خواندند و ما تو را پرستیدیم و ندیدیم که چه گفته ای بر ما که واجب گشته انجام آن بر دو حال خواب و بیدار
روز و شب یکیست،چشم ما جدا بیند هر دو را
دو خورشید با هم جنگ کنند و یک آسمان را پنهان کنند
جنگ از ما نبود و هر چه بود از تو بود ای خدایی که آن پشت مرا می نگری
بنگر که حلال را بر ما شناختی و گفتی حرام نیز باشد
حرام را بد خواندی و حلال را خوب
خوب و بد را چرا به ما یاد ندادی که چه دانم خوب چیست و بد چیست؟
فرق آن دو چیست؟؟مگر خود خلق ننموده و ما را نیاموخته که هر چه تو آفرینی بر ما رواست
(دیوانه از دیوانگان)
همین جوری خوشم اومد ازش گفتم واسه تو ام بفرستم
منم برات جواب نوشتم
فقط تو خواننده وبلاگم هستیا!!!
دیوار احساس مرا همه
کوتاه می پندارند
اما چه می دانند
در پس این دیوار کوتاه
زمینش عمق فراوانی دارد...
فکر نکنی واست شعر گذاشتم اومدم آشتی یااااا
نخیرم هنوز باهات قهرم..لووووس
ای وای من مطهره!!
دلم برات تنگ شده
یه زنگ نزنی ها!!!
دانیال پاشو بیا وبلاگم





لوس