انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

رد نوع 1

این جایی که هر دَم  من فَرارَم  را در آن جویم ،  قرار با یوزری گویم ، زپَس وارد در آن شم من که  شرمندم! یکی  آخر همان ته ها ، وبلاگی که ساعت ها "باز" بوده  تمام از دم که باز هستم روی حرفم که میچرخمو میچرخم چون دیوانم هنوزم من!

همیشه گفتمش همدم ، تویی همراه  من تنها ز حرفهایم زنم زخم ها که با دیدن این تاریخ امروز شوم خوشحال

تمامِ فکرِ مَن،  دیوانه هَستش ، مَرا عُمری به خدمت قانع هستش،  ز تاریخ بر خیالم  ساخته افکار ،  که دیوانگی راهی دگر، جز سازش هستش،خاطراتم   عمری به خود جا داده اند، جانشینی را به هیچ وا داده اند. هیچ که هیچ، سن ایچ درخواست داده اند، پرپروک درخواست پیتزا داده اند.

 ای که تو هستی درون سر من میلرزی ، میدانم  کرم هستی، از آن کرم  درون  مغزی که  میدانم  چقدر هستی، پس از پایان خوش وزنیت که هر چه بودبه  دندان شد، تعجب نکردمت  از آن سفارش ها  بی ترسی، این کارت شود حرفی نه آن دسته که در پس دنیا میخندی ، دنیای بی کینه! کرمای من اینه

این حرف  که  من گفتم  جوانی را  ز  یاد عشق که عاجز بودو ماند تنها،  نبود هر کس  که گویم من سخن از سره بی فکرم که گویند تو چنین آنیو دیوانیو دیو  داری 

دوباره سازمت! بلاگ (چکیده ای از مطالب نوشته شده ار سال های اخیر که منتشر نشده و بوزی میشود)

تیک تاکه ثانیه ها بر ساعت روی دیوار زور زور زنان در حال گذر از این زمان، یاد داد به ما به یاد مان داد به آنها اعتماد سازی زندگی ستیزیست
سه چیزِ تیز هست که بر وقف مراد ما نباشد بر وقف اصغر نیز نیستُ سه تیزه بازی در می آورد که هیچ نیستُ آن خواهمُ این دانم پس کو؟ جایِ مَن دَر عالم؟
کور کورانه در کَندُ کاوِ مَقام که لازمهِ اَش پول بودُ مقام را پول خریدنی بود که نه مقام داشتیمُ نه پول که این دو همو سازن ما چی پس به دنبال کو؟ کو؟
هی هر روز صبح کردیم شبُ راندیمُ  بَر زندگیُ ماندیمُ تا جَرقه ای بیوفتد بر اَنبار کاهِ افکارمون ،  آتش بگیرد این فکر که دود زند بیرون
 کَله ام تعریف شده بر عام که کَلم شده در آن پر از کَلمه.  نباشد درونش کَلَکی کِه تا شود در کِلک معلمان این زندگی که آموختندُ ساختند این زمونه.
من بودم در این سال های فرزانه که بر فشار کارها،  فرض برآنِ که ماننده چراغِ مودمِ هر خانه که پُرسَند چه است رمزُ گویند آنه (ON) منم آن چیزی که دارمش هم آنه
این وبلاگ هم آنه که هر ساله هر ماهه هر روزو پریروزو دیروزو همه روزو که من بر سر این پست زنم چنگ به این مغر که چند وقت است  بینم همه جانانه گویند زِ اینستا