انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

عمر مرگ (تدوین 2)

در زمان های قدیم که آل بر داستان ترسی بود و انسانی ز آن پندجویی میکرد

که دگر بار ز این زال زمان دار گذر از حال رسید وقت که آل برد تعریف ز مکان ها و زمان ها

تا به امروز در عبور از مکان ها که زمان ها آلود کردند دنیا را ز افکار

افکار که در آخره این خانه، دیوانند که خوانند ماله دیوانه 

در گردی ز گردش از این جام که یک مشت کند سازنده آن جام جهان را

مشت مشت دیوانه بر سر دیو در این خانه به انتظار روز که رسید بدرود با دیوانه دگر

که دیو و دیوانه را آدمی بود و آدمی را دیو نبود اما دیوانه آدمی بود که دیو را سازه بود

پس کی شود در  عبور این مکان شنید که چوبی به دست نوادگان دهیم و بشکنند

آیا میرسیم آن روز نصیحت گوییم ؟

آیا میشود گر را به اگر، دیوان را به دیوانه سازیم؟

آیا شود اگر اصلا؟

آیا شود که اگر باشد این چه؟

که اگر ما سی بودیم و آنها پنج سال چه؟

که اگر ما جوان بودیم و آنها خوردسال چه؟

که اگر پول به جیب نداشتیم در این راه چه؟

که بی پول هر چه اگر گوییم آیا را جوابی چه نبود

در جوانی دیو ها حس میکنند این روز ها

بویی که از مرگ می رساند با عقل را کند دیوانه

بویی که سخت میکند هشتاد سال زندگی ز دیو در این خانه

که نه دیو هست و نه میدانند دیوانه

آدمی را هشتاد عمر زندگانی آدم نیست

به همین نیز نه انسانی شود دیو و نه دیوانه



در هنگام مطالعه این مطالب لطفا کمی فکر کنید
نحوه نگاه شما در زندگی به نحوه برداشت شما
از این مطالب رابطه مستقیم دارد.
مکث ها سرنوشت ساز هستند


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد