انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

کوجورآ

ما دو دراز سیگار کشندگانیم و هِر هِر دست یکدیگر را خوانده‌ایم... آوازخوانا... کوجو رِآ.. رو سینه را هفت آب شو از کینه‌ها.

خودخواه احمق

آنقدر به سوی تو آمدم که به عقب رفتی و از پشت افتادی

سقوط را پرواز نامیدی


خورشید تاریک

یادته؟؟؟وقتی داشتی می رفتی به کسی دیگه سر بزنی همه جا تاریک می شد؟؟

یادته هر چه گرم بود در کنار ما سرد چو سر بر زیر تیغ خم می شد؟؟

یادته کور گشتیم  ندیدیم که دنیا چگونه رد می شد

حال باید بگم که رد شد، نه میشد

خورشید ما بودی و رفتی باید باشم بر این ماه دل خوش

که نمایی دارد از روی تو



برای درک بیشتر به ادامه ی مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب ...

دیوانگان

برای همراهی ما به صفحه ی فیس بوک ما بپیوندید

دود سیگار را دوست دارم

اتاق چهار دیواری در اندازه دل بخواه
چراغ کو؟؟دیوار ها سیاه است دل بخواه!!
صدای صوت بلند از باند در گوش
کشیده می شود هر چه سیگار بود در هوش
دود فرا گرفته تاریکی را دیدیه نمیشود همچنان
صدا است که گوشم را نوازش میکند
داد میزند و می گوید زندگی هیچ نیست!!
اتاق تاریک،سیگار باریک،نور سوسو
همه و همه را دوست دارم

زندگی من

Dear my life
I want to be your friend
but you are so bad,you put me in hell and forget to give me the water
hell is not matter, matter is there is no water
I wait for die if that happen
I will take U there together

خدمت زندگی من
من دوست دارم که دوستت باشم
اما تو خیلی بدی،تو منو تو جهنم گذاشتی و یادت رفت بهم آب بدی
جهنم مشکلی نیست،مشکلی نیست،مشکل اینه که اونجا آب نیست
من برای مرگ انتظار میکشم اگه اتفاق بیوفته
من تو رو اونجا با خودم میبرم

ذهن آلوده

روزی بود که ما در آن نبود
بودن به احترام کار بر آن نبود
بود نبود فرقی داشت در هر چه که بود
نباید ها بودند ذهن ما کین آلوده بود
ذهن آلود باشد به از بیمار زما
کنترل میشه آلود اما بیمار یه بار
بر باد باشد بر همه بودها
بیمار میشویم در کنار آلود ها
اینگونه شد که بشر گوید:
بیماری چگونه آلوده بود؟؟
ذهن ما چست که نباشد توی رود
رود افکار جهان،مردمان،دید نهان
مرده مرد نر خر بر سر در
بیماری نمود هر چه که ما را شده بود
آلوده بود
آلوده بود
ذهن ما آلوده بود

عالم مستی

وزنی ز بی وزنی ز ما ورزید
زمان با زیرای بی ارزی
ز باز بود ز باز هستی
همه مستو علم دستی
ز بی بود و ز بی مستی
چیکار کردم ز کاره زن این هستی
بازم مستی و خود هستی
ز خان و خانه و سستی
شل و ول و یک دستی
دست یار بر دست و بی دستی
ندانم که چه گویم ز این مستی
بازم مستو خود را خدا هستی
خدا داند که کی هستی
بازم مستی ز این مستی

این من هستم!! کچل

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.