انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

رد نوع 1

این جایی که هر دَم  من فَرارَم  را در آن جویم ،  قرار با یوزری گویم ، زپَس وارد در آن شم من که  شرمندم! یکی  آخر همان ته ها ، وبلاگی که ساعت ها "باز" بوده  تمام از دم که باز هستم روی حرفم که میچرخمو میچرخم چون دیوانم هنوزم من!

همیشه گفتمش همدم ، تویی همراه  من تنها ز حرفهایم زنم زخم ها که با دیدن این تاریخ امروز شوم خوشحال

تمامِ فکرِ مَن،  دیوانه هَستش ، مَرا عُمری به خدمت قانع هستش،  ز تاریخ بر خیالم  ساخته افکار ،  که دیوانگی راهی دگر، جز سازش هستش،خاطراتم   عمری به خود جا داده اند، جانشینی را به هیچ وا داده اند. هیچ که هیچ، سن ایچ درخواست داده اند، پرپروک درخواست پیتزا داده اند.

 ای که تو هستی درون سر من میلرزی ، میدانم  کرم هستی، از آن کرم  درون  مغزی که  میدانم  چقدر هستی، پس از پایان خوش وزنیت که هر چه بودبه  دندان شد، تعجب نکردمت  از آن سفارش ها  بی ترسی، این کارت شود حرفی نه آن دسته که در پس دنیا میخندی ، دنیای بی کینه! کرمای من اینه

این حرف  که  من گفتم  جوانی را  ز  یاد عشق که عاجز بودو ماند تنها،  نبود هر کس  که گویم من سخن از سره بی فکرم که گویند تو چنین آنیو دیوانیو دیو  داری 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد