انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

عمر مرگ

یه مشت دیوانه در انتظار روز خداحافظی با دیوانگان دیگر
پس کی میشود آن روز را دید که چوب به دست نوادگان بدهیم تا بشکنند و ما نصیحت کنیم

آیا اصلا می شود؟

اگر ما سی سال بودیم و آنها 10 سال چه؟

اگر ما جوان بودیم و آنها خوردسال چه؟

اگر پولی نداشته باشیم زن و بچه چه؟

من در بیست هستم نه کاملا

بویش را حس می کنم

بوی بیست یا مرگ؟

بوی سختی هشتاد سال آدم بودن

که من نیستم و نمی دانم چه؟

سی سال جواب میدهد زندگی کنم؟

خدا داند؟ آیا خدا داند؟ یا اینکه این را نیز به اختیار ما داند؟

پس آدم باش تا کامروا باشی

سی سال برای آدم نیست

پس منی که آدم نیستم با آغوشی باز این بوی را حس می کنم

در هنگام مطالعه این مطالب لطفا کمی فکر کنید
نحوه نگاه شما در زندگی به نحوه برداشت شما

از این مطالب رابطه مستقیم دارد.
مکث ها سرنوشت ساز هستند