دوستان ز ما فریاد زنان کفنتد بیا ز سوی ما
باشد حلال دیدار با هر که داشتد بوی فراق
دل ما بود جا یکی،یاری که باشد یاد ما
یار یاد نبود،یار ما نبود،باشد همه افکار ما
دل ما بسی شکست از بس که او را ندید
ای دوست ما،دوست آفرین،دوست دارد قلبم بر این
قلبی که بار ها شکست،خورد خاک گشته است
اینک نشت گردی چنین بر در این رودی چو نیل
دید زندگی ز در باز اشکی
آب روان بر چهره درک مشکی
سیاه افکار ما زندان عقل است
مرگ را روان بیند ز خشکی
ادامه دارد....