انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

انجمن دیوانگان

سر در برف فرو نبرده

یار ما نبود،یاد ما نبود

دوستان ز ما فریاد زنان کفنتد بیا ز سوی ما

باشد حلال دیدار با هر که داشتد بوی فراق

دل ما بود جا یکی،یاری که باشد یاد ما

یار یاد نبود،یار ما نبود،باشد همه افکار ما

دل ما بسی شکست از بس که او را ندید

ای دوست ما،دوست آفرین،دوست دارد قلبم بر این

قلبی که بار ها شکست،خورد خاک گشته است

اینک نشت گردی چنین بر در این رودی چو نیل

نظرات 2 + ارسال نظر
مطهره سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com

نه خداییش با تجدید نظری که تو نوشتنت کردی منم بهتر میفهمم بیشتر سردر میارم از نوشته هات...
کوشی؟کم پیدایی
پیش ما بیا
دلمان بسی تنگ شد

این دل ما بود که گاه تنگ میزد
سنگ نرم را به آهنگ میزد
موسیقی داشت نوای زندگی
گوش ما کر بود،زندگی زنگ میزد

مطهره سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ

ااا میگم تو نبودی که گفته بودی بعضیا میگن نمیفهمیم ساده تر بنویس الان داری ساده تر مینویسی؟
تو بودی؟؟؟

هر چی از این دل در بیاد رو مینوسم
بهتون سر میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد